یکی بود یکی نبود خالق ما و زمین و آسمون و هر چه هست به غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یک کره گرد با سطحی نا صاف و کلی چاله های ریز و درشت بود که به سختی می شد دیدش. این کره ی گرد برای اینکه بتونه از بین تاریکی ها خارج بشه، هر چیزی رو که شبیه نور می دید به سمتش می رفت ولی یا به یک چیز براق می رسید و یا نوری که می جست، اونقدر قدرت نداشت که بتونه او رو از تنهایی در بیاره.