کتاب ‫زمان شکارچیان، در جستجوی شوالیه ‫: نبرد قهان! نشر سامر

شاهزاده ایزیس و گربه اش کلویی از مجسمه ای تراشیده شده به دنیای پس از مرگ قدم می گذارند. ایزیس از شانس بدش در سن ده سالگی از یک هرم می افتد و می میرد. ولی او اصلا ناراحت نبود زیرا دنیای پس از مرگ برایش بسیار جذاب خواهد بود. به هر حال همه می میرند و یک روزی به آنجا می روند! فقط مومیایی که او را پوشانده بود، کمی آزارش می داد و برای اینکه بتواند دوباره لباس های معمولی اش را بپوشد لحظه شماری می کرد. ایزیس فریاد زد: ای آنوبیس!(رب النوع مرگ مصر باستان) ای آنوبیسی بیسی بیسی... پس کی آماده هستی ای سگ پیر! کلویی شانه اش را چنگ زد و ایزیس بر سرش فریاد کشید. گربه ی پشمالو از دست های ایزیس پایین آمد و خودش را پشت پاهایش پنهان کرد. ایزیس خم شد تا گربه اش را نوازش کند و گفت: آرام باش کوچولوی پشمالو. او نمی تواند من را بکشد! - از متن کتاب -