کتاب چشم چشم دوماهی کتابی از محمد حمزهزاده برای کودکان است. او در این کتاب داستان لطیفی از رابطۀ یک دختر و پدر نابینایش روایت میکند.
حمزهزاده نویسندۀ پیشکسوت ایرانی در این داستان ماجرای دختری را روایت میکند که پدرش چشمهایش را در جنگ از دست داده است. در این داستان اشارات لطیفی به مفاهیم ایثار و جانبازی برای کودکان شده است و نگاهی کودکانه به رویارویی با معلولان و جانبازان دارد.
حمزهزاده در این داستان کوشیده تا بین مخاطب و سوژهای مانند معلولیت ارتباط نزدیکی برقرار کند. و شیوۀ برخورد با معلولان و نیازها و حقایق زندگیشان را نشان دهد. این داستان پنج فصل کوتاه دارد. «وقتی بابا نمیبیند»، «من و بابا نقاشی میکشیم»، «این آقا نابیناست»، «توی چشم هر کس دو تا حوض هست»، «خودمان نمایشگاه درست میکنیم». و در فضایی به دور از کلیشه شکل گرفته است.
حمزهزاده تا امروز بالغ بر پانزده کتاب برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسانده که تعدادی از آنها برندۀ جایزههای گوناگون ادبی شدهاند. او در سال ۱۳۸۸ جایزۀ ربع قرن ادبیات کودکان دفاع مقدس را برای کتاب چشم چشم دو ماهی دریافت کرد. مهمترین آثار او در زمینۀ کتاب عبارتند از:
کتابخانه، دو رکاب و چهار پا، راز لوکوموتیو، پرتقال خونی، چشم چشم دو ماهی، آن مرد در باران آمد، آهو جان، دختری که زیاد میدانست، خوابهای عجیب، چوپان باز هم دروغ گفت، ماجرا های آسمون و ریسمون، سبز آسمانی.