توانایی فهمیدن و دست بردن در اندیشههای پیچیده برای تعریف قوهی درک کفایت میکند اما نمیتواند شامل هوش شود، زیرا هوش مستلزم ترکیب قوهی درک با قوهی تشخیص و داوری و انتخاب دقیق عوامل اکتشافی مربوطه و انجام دقیق تستهای تجربی هر نظریهی نوظهور است. قوهی درک، یعنی هوش منهای قوهی داوری.
خِرد نادرترین کیفیت ترکیب چند توانایی با هم است؛ یعنی قابلیت ترکیب قوهی درک، دانش، تجربه و قوهی تشخیص بهطوری که نتیجهی آن درکی منسجم باشد. خرد تحققِ این پند باستانی است: «درک کردن با استفاده از همهی دانش و دستاوردهای خود». خرد مستلزم خودانضباطی و درک واقعیتهای دنیا است، از جمله درک محدودیتهای تجربهی شخصی و محدودیت خودِ علت. متضاد قوهی درک بالا، کُندذهنی و نفهمی است، اما متضاد خرد، حماقت و کجفهمی است که بسیار خطرناکتر از کندذهنی است.