ای کاش با دوا درمانهائی که به تازگی به بازار آمده، مثل قرص کُلومیفن، فکری برای «نازائی مادرِ گیتی« میشد تا مثل گذشته و همانند دستگاه جوجه کشی - پشت سر هم و بیوقفه - فرزند بزرگ به عرصهی گیتی در میافکند تا به قول شاعر «بیشهها از نرهشیر خالی نمیماند» و مگسها «عرصهی سیمرغ» را جولانگاه خود قرار نمیدادند. هر چند که من به ضِرس قاطع میتوانم بگویم که حتی اگر امروز مادرِ گیتی زایش هم میداشت با این همه اضطراب و استرس و وارونگی هوا و نشت اتم! پارهگی لایهی ازن و آب شدن قندیلهایِ قطبی و سونامیِدهمتری و زلزلهی چند و چند دهم ریشتری، به جای «انیشتین» و «آنجلیا جولی» و «دی کاپریو» و «محمد رضا گلزار»؛ بچههای نارس، عجیبالخلقه و عقب مانده و «کله خربزه» و «چشممغولی» به عرصهی خاک در میانداخت که البتّه ضرر آنها بیش از منفعت شان بود. آقا! اصلاً بیایید کاری به کار طبیعت نداشته باشیم. به قول فاوست در کتاب گوته که میگوید: «ای ابله! طبیعت را رها کن! چرا که طبیعت، مثل خرهای شرقی، خودش راه خانهاش را بلد است»