- بخشی از کتاب:
زمانی که با هاکان منگوچ آشنا شدم، ویژگیهای زیادی داشت که مرا به فکر فروبرد؛ شیوایی کلام، ادبیات ساده و صمیمی، بیان دغدغههای اصلی و جدی انسانهای امروز.
بر آن شدم که بیشتر دربارۀ این نویسنده بدانم. او را که بیشتر شناختم، بیشتر شیفته جهانبینیاش شدم:
هاکان در سن پانزدهسالگی نی و پیانو آموخت.
نی او را با عرفان و فلسفه صوفیگری آشنا کرد. پس تصمیم گرفت زبان عثمانی بیاموزد و سالها بعد در دیار شمس تبریزی دوره صوفیگری گذراند.
از بیستسالگی در دانشگاهها سمینارهایی با موضوع خودشناسی، ضمیر ناخودآگاه و عزت نفس برگزار میکرد. در سال ۲۰۱۴ بهخاطر علاقه زیادی که به حیوانات و روانشناسی داشت، به افریقای شمالی رفت. در آنجا مدتی با شیرها و ببرهای بنگال زندگی کرد و دورهای در زمینه پرورش و توانبخشی این حیوانات پشتسر گذاشت.
او بهعنوان صوفی، نوازنده موسیقی، نویسنده و مشاور، اطلاعات و برداشت خود را از فلسفه تصوف و آثار بزرگانی چون مولانا، شمس تبریزی، یونس امره... با مخاطب در میان میگذارد.
درست زمانی برای ترجمه کتابهای هاکان منگوچ تصمیم گرفتم که در زندگی شخصی دچار نوعی سردرگمی بودم و بهرغم تلاش برای مثبتاندیشی، خلائی را درونم حس میکردم. با مطالعه کتابهای من نی هستم؛ خوبی مرا پیدا میکند؛ دلت که پاک باشد داستانت پایان خوشی خواهد داشت و هیچ ملاقاتی تصادفی نیست، متوجه شدم که مشکل اصلی من شتابزدگی در زندگی است. مجموعه آثار هاکان باعث شد به یاد بیتی از حضرت مولانا بیفتم و از آن روز تلاش میکنم این بیت را در زندگی سرلوحه خویش قرار دهم:
جمله بیقراریات، از طلب قرار توست / طالب بیقرار باش تا که قرار آیدت
کتاب پیش رو «درد همیشه راه را نشان میدهد» هجده بیت آغازین مثنوی را به زبان بسیار ساده و با داستانهای کوتاه برایمان شرح میدهد تا بتوانیم درک بهتری از نینامه مولانا به دست آوریم و بیاموزیم چطور از ابیاتی که قرنها پیش سروده شدهاند، بهعنوان راهحلهایی کاربردی برای پیچیدگیهای زندگی خود در این روزگار بهره ببریم.
دغدغه اصلی من در ترجمه کتابهای این نویسنده انتقال تمام و کمال احساسی است که در پس کلام او نهفته است. فلسفه زندگی هاکان منگوچ امید و به اشتراک گذاشتن آن است.
او باور دارد حتی یک نفر هم برای زنده نگه داشتن امید میتواند کافی باشد و تو میتوانی یک نفر باشی و بعد یک توی دیگر و توی دیگر. امیدوارم در این راستا موفق بوده باشم. یکی از دشواریهای ترجمه این کار یافتن معادل دقیق فارسی ابیاتی از مولانا که در قسمتهای متفاوتی از کتاب ذکر شده، است. ترجمه ترکی ابیات مولانا گاه ترجمه به مفهوم است و پیدا کردن معادل آن در آثار مولانا بدون داشتن منبعی مشخص از بیت مورد نظر دشواریهای خاص خودش را دارد. فرصت را غنیمت میشمارم و از آقای حسین صدرا که با صبر و حوصله در پیدا کردن معادل ابیات راهنمای من بودهاند، کمال قدردانیام را اعلام میکنم. از خدا میخواهم مطالعه این کتاب درک جدیدی از زندگی را برای شما عزیزان ایجاد کند که این آرزوی گردآورنده کتاب (نویسنده) و من است.
- هنر این نیست که خوب صحبت کنی، هنر واقعی شنوندهی خوب بودن است. چون کسانی که خوب و تاثیر گذار صحبت میکنند همیشه همانهایی هستند که میتوانند شنوندهی خوبی باشند.
انسان امروزه از هر جهت در شتابزدگی و عجله به سر میبرد، بدنبال این است که هر چیزی را راحت یاد بگیرد. بدون اینکه گوش بسپارد میخواهد یاد بگیرد، بدون فهمیدن چیزی میخواهد آن را بکار ببندد، بلافاصله پس از به کار بستن آن رویای موفقیت و بردن را درسرش میپروراند. چه رویایی بیهوده و چه توقعی نا به جاست...
قلم بشکن، از این پس سفرمان سفر عشق است. عشق را قلم نمیتواند بنویسد که در کتابها هم بتوانی اثری از آن بیابی. دیگر کتابها را رها کن. خودت را به دریای عشق بیفکن. آگاهیهایی که تو را تا به اینجا رسانده است از این پس مانع پیشروی تو میشوند. رها کردن و دست کشیدن از آنها را به جان بخر...