بچه ها دیر از خواب بیدار می شوند و از اتوبوس مدرسه جا می مانند. یکی از آنها نتوانست دفترمشق خود را پیدا کند. آن یکی وقتی از در بیرون می رود می گوید که برای فعالیت درسی تعداد زیادی کیک فنجانی لازم دارد. ناگهان به خودتان می آیید و می بینید در تمام مسیر مدرسه در حال فریاد زدن برسر آنها هستید.
با این وصف، حالا همگی با شروعی بد، روز را آغاز کردند.
برای بسیاری از والدین، صبح ها معمولاً به همین منوال شروع می شود. ما با درخواست های بیشمار از سوی فرزندان، رئیس اداره و گاهی همسرمان مواجه هستیم. بیشتر ما احساس درماندگی داریم و اینکه کسی قدرمان را نمی داند. تعجبی ندارد که به داد و فریاد متوسل می شویم. اما دلیلی ندارد روزگار به همین منوال ادامه پیدا کند.
-بخشی از کتاب-