درباره مجموعه های قصه های حسنی و سارا، حسنی و شهر بی زباله جلد 2
حسنی عاشق پارک رفتن بود. روزهای تابستان وقتی که هوا خنک می شد با مادرش به پارک می رفت تا بازی کند. حسنی یک روز، بعد از اینکه از پارک بر می گشت، مستقیم به اتاقش رفت و به محض اینکه در اتاقش را باز کرد دید روی تخت، میز، صندلی و فرشش یک عالمه زباله هست.
- از متن کتاب -