تمام افراد این خانواده، هر شش بزرگسال (بشماریدشان) و چارلی باکت کوچک، با هم در کلبهای کوچک در حومهی شهری بزرگ زندگی میکنند.
خانه، برای اینهمه آدم جای کافی نداشت و همه آنها بهسختی در آنجا زندگی میکردند. روی هم رفته خانه دو اتاق و یک تختخواب داشت. تخت را به پدربزرگها و مادربزرگها داده بودند، چون آنها آنقدر پیر و خسته بودند که هیچوقت از تخت پایین نمیآمدند.
بابابزرگ جو و مامانبزرگ جوزفین اینطرف تخت میخوابیدند و بابابزرگ جورج و مامانبزرگ جورجیانا، آنطرف تخت.
آقا و خانم باکت و چارلی باکت کوچولو در اتاق دیگر، روی زمین تشک میانداختند و میخوابیدند.