کتاب حاضر داستان فوران خشم «طردشدگان» است در عصری که آن را «عصر شهری» میخوانند و به آن میبالند. خشم کسانی که هیچ مشروعیتی ندارند و تنها آن گونه مرئی میشوند که نظم مسلط آنها را در منطق خود تعریف میکند و بیرونزدگیها را در دایرهی شمول خود درمیآورد. آنها اصلا نه محدود به فقرای شهری هستند، نه طبقهی متوسط شهری، نه سیاه پوستان، نه مهاجران، نه اقلیتهای دینی و نه زنان؛ همهی اینها هستند.
کسانی که بنا به ضرورت نظم برقرار شده، از قطار نابرابریساز «توسعه شهری» به بیرون پرتاب شدهاند و با طناب بر زمین کشیده میشوند. برای آنها خرابکاری در مسیر حرکت قطار توسعه تنها چارهی بقاست.
خیزشهای شهری در واقع مادیتیافتگی سیاستورزی طردشدگان هستند. این خیزشها به این دلیل رخ نمیدهند که سیاستمداران نالایق یا پلیسهایی خطاکار بر سر کارند، بلکه علت را باید در این جست که خیزش طردشدگان بازنمود تناقضات ساختاری این نظم مبتنی بر نئولیبرالیسم است.