خصوصیتی وجود دارد که برخی افراد را از بقیه متمایز میکند. تعریف این خصوصیت دشوار اما تشخیص آن آسان است. با آن میتوانی به مصاف دنیا بروی؛ و بدون آن در راه دستیابی به استعدادهای بالقوه خود به اولین مانع برخورد و در همان وضع زندگی میکنی.
تردیدی نیست که سوزان ۲۸ ساله مقدار زیادی از آن را داشت؛ اگرچه او هم مثل خیلی از ما از صحبت کردن در میان جمع وحشت داشت. سوزان حرفهای زیادی داشت که بگوید، اما از قرار گرفتن زیر نورافکن صحنه بدش میآمد. او نزد دوستانش اعتراف کرد که شبهای زیادی را در نگرانی اتفاقات در راه و ترس از مسخره شدن بیخواب شده بود. اولین تجربیات سخنرانی او جالب نبودند اما ادامه داد. او خود را به یادداشتهای متعدد و لباسهای آراسته مجهز کرد تا توانست بر اعصابش مسلط شود و پیام بحث برانگیزش را بارها و بارها به گوش همه برساند، به خصوص به مستمعین فوقالعاده بدبین مذکر. او میدانست برای اینکه کارش را خوب انجام دهد باید بر ترسش غلبه کند و این کار را کرد و در نهایت یک سخنران عمومی کاربلد از آب در آمد.