پیش از حرکت به سوی مقر اصلی، مارلو برای ده روز در همان ایستگاه، بدون امکان حرکت به مقصدش، گرفتار میشود. مارلو در مسیر دویست مایلی تا مقر اصلی شرکت با کاروانی شصت نفره که هر یک باری به سنگینی حدود سی کیلوگرم را حمل میکنند همراه میشود. در پایان راه مارلو با مدیریت مقر اصلی آشنا میشود. پس از همصحبت شدن با او و مشاهدهٔ وضعیت اسفناک مقر اصلی، از دید مارلو تنها صلاحیت او در مدیریت مقر این است که سه دورهٔ سه ساله در این مقر کار کرده و هیچگاه مریض نشدهاست. به عقیدهٔ مارلو مدیر مقر چیزی بیش از «یک احمق حراف» نیست.