هرگاه فرصتی دست میداد دونخوآن برحسب عادت داستانهای کوتاهی در مورد جادوگران تبار خود، بویژه استادش ناوال خولیان نقل میکرد. آنها در واقع داستان نبودند، بلکه در عوض توصیفاتی در مورد طرز رفتار و سلوک جادوگران و نیز جنبههای گوناگون شخصیت آنها بودند. این حکایتها برای روشن کردن یک موضوع خاص در دوران کارآموزی من طراحی شده بودند.
من همین داستانها را از پانزده عضو دیگر گروه جادوگران دونخوآن شنیده بودم، اما هیچ کدام از این گزارشها نتوانسته بودند که تصویر واضحی از مردمی که توصیف میکردند به من ارایه دهند. از آنجایی که من راهی برای متقاعد کردن دونخوآن برای ارایه جزئیات بیشتر در مورد این جادوگران نداشتم، من تسلیم این فکر شدم که هرگز در مورد آنها اطلاعات دقیقتری بدست نخواهم آورد.
یک روز بعد از ظهر در کوههای جنوب مکزیک، بعد اینکه دونخوآن در مورد ظرافتهای تسلط بر آگاهی بیشتر به من توضیح داد، مطلبی را بیان کرد که کاملاً مرا شگفتزده کرد.
بنظرم یکی از واقعا بهترین کتابهاییه که توی زندگیم خوندم. اما برای همه مناسب نیست شاید بهتر باشه اول کتابهای دیگه ای رو بخونید تا ذهنتون اماده بشه. مثلا کتابهایی مثل عرفان و فیزیک جدید از مایکل تالبوت ، جهان هلوگرافیک، ذهن هلوتراپیک، یا هرکتاب دیگه ای در این زمینه ها که متوجه حقیقی بودن گفته های این استاد از دید علمی هم بشید و بعد بخونیدش.
5
اگر با علم آشنا باشید کتابهای کارلوس کاستاندا رو درک میکنید . کاش صوتی هم داشت و اینکه چرا بعد این همه مدت فقط یک کتاب ؟