به حرفهای من ایمان نیاوردهای
و به دروازههای شهری که پایان نمیگیرد ـ رقص!
برای پرداختن اجارهبهای خوابهایمان دیگر
نمیخواهد ببینی از تقویم
چند روز دیگر به پایان ماه مانده است
این شهر را در کتابی پیدا کردهام
با صدای پیانو به خواب میرویم
و صبح
صبحانه را در رختخواب برایمان میآورند
عشق من!