با آنکه در جستجوی زمان ازدسترفته از شاهکارهای مسلم دنیای رمان و از قلههای رفیع آن است کمتر کسی میتواند خواندن آن را تا آخر ادامه دهد. اکثر کسانی که خواستهاند این اثر را بخوانند فقط یک یا دو جلد آن را خواندهاند. خواندن کامل این اثر وقت زیادی میبرد و با دقت و تأنی هم باید خوانده شود. اما چیزی که هست، زیبایی اصلی این اثر هم فقط در صورتی بر خواننده مکشوف خواهد شد که کلیت آن را بخواند، و عده کسانی که این زیبایی را در هر سال "کشف" میکنند خیلیخیلی کم است.
کلیت در جستجوی زمان ازدسترفته ساختاری مثل ساختار خواب دارد. راوی این رمان گذشتهای فراموش شده را بهیاد میآورد. اما این گذشته تکه تکه زنده میشود و در ذهن او شکل میگیرد، بدون آن ترتیب زمانیای که قبلا با یکدیگر داشتهاند. یعنی درواقع نحوه به یاد آمدن آنها از همان قانونی پیروی میکند که برحوادث و صحنههای خواب حاکم است. صحنهها و حوادث خواب هم، که عمدتآ خاطراتی از عالم بیداری هستند، آن تقدم و تأخر قبلی خود را از دست میدهند. در عالم خواب فقط شباهتهای کوچک حاکمیت دارند. گاهی که در خواب صحنهای را میبینیم که شباهت کوچکی با یک صحنه دیگر دارد، به علت همین شباهت کوچک، این صحنه دوم را هم در دنبال آن میبینیم. خاطرات راوی رمان پروست هم براساس همین شباهتهای کوچک در ذهن او زنده میشوند. برای همین است که بعد از خواندن کامل آن احساس خواهی کرد که یک «خواب» بزرگ را خواندهای.
هارولد پینتر ساختار در جستجوی زمان ازدسترفته را در تلخیص خودش حفظ کرده است و با ایجاز اعجابانگیزی، که از مشخصههای بارز هنر او در دنیای تئاتر و نمایش است، صحنههای مشهور و حوادث مهم اثر پروست را هم در این تلخیص خودش آورده است. هرچند که پینتر در جستجوی زمان ازدسترفته را برای نمایش بازنویسی کرد، و فیالواقع آن را در سال ۲۰۰۰ و در تئاتر سلطنتی لندن بر روی صحنه هم برد، اما بازنویسی او ماهیت رمان بودن خود را هم به هیچ وجه از دست نمیدهد. کسانی که اصل اثر پروست را به طور کامل خواندهاند روح و ساختار آن را در اثر پینتر هم باز خواهند یافت.
یکی از ابتکارات پینتر در این اثر استفاده از ایجازهایی است که بسیاری از صحنههای رمان پروست را با "خیال" (ایماژ) نشان میدهند، که البته همه آنها هم طوری است که در تئاتر هم قابل بازآفرینی است.
اما فقط نوآوریهای تکنیکی و بدعتهای روایی نیست که در جستجوی زمان ازدست رفته را به یکی از شاهکارهای بزرگ دنیای رمان تبدیل کرد. در جستجوی زمان ازدست رفته رمان بزرگ «عشق»، یا حتی بزرگترین رمان «عشق»، هم هست. در سرتاسر آن سخن از عشق و احساسات عاشقانه است در صورتها و حالتهای مختلف آن. اودت خطاب به مارسل میگوید :
«میدانم که نویسندهای. آخ که چه چیزهایی میتوانم به تو بگویم. و چه مصالحی در اختیارت بگذارم. به عشق علاقه داری؟ منظورم این است که درباره عشق مینویسی؟ بگو مگر جز عشق چیز دیگر هم هست که دربارهاش بنویسم؟»