بیشترین تلاش برای ارائه قرائتهای رادیکال از تفکرات نیچه پیرامون حقیقت، در میان اندیشمندان پست مدرن و پساساختاری فرانسوی صورت گرفته است و باید گفت که بیشترین دِین به نیچه را همین اندیشمندان دارند که امروزه به عنوان اندیشمندان پست مدرن شناخته میشوند.
نیچه، اندیشمندی است که به نقدی صریح از مبانی اخلاقی و فلسفی مدرنیسم پرداخت. او به ایدهآلیسم، خردباوری، کلگرایی و ذاتگرایی و سوژه دکارتی حمله کرد و انسان را اسیر دست بازیهای زبانی دانست وهرگونه خودِ واحد و پیشبنیاد را نفی کرد. این نظرات او بر پستمدرنیسم و فیلسوفان پستمدرنی چون فوکو و دریدا تاثیرعمیقی گذاشت.
نیچه مهمترین و اثرگذارترین فیلسوف بر پستمدرنیسم محسوب میشود. به ویژه کسانی چون فوکو، دریدا، بودریار، لیوتار و دلوز بیش از دیگران تحت تاثیر اندیشههای او بودهاند.
مهمترین نظریه نیچه که اندیشمندان پست مدرن را متوجه خود کرده دیدگاه او درباره حقیقت است. او در آثار خود حقیقت به معنای رایج فلسفی آن را به انتقاد گرفته است.
نیچه، باورها و نگرشهای متافیزیکی را توهم و دروغ می داند و حقایقی که در تجربه های عملی آدمیان ظاهر می شود را می ستاید. همچنین دیدگاه او در مورد خود و هویت نیز تاثیر خاصی بر اندیشمندان پست مدرن گذاشت.
نیچه میگوید هویت چیزی استوار و واجد انسجام نیست بلکه ساختاری فرهنگی است که در شرایط حاکم بر جامعه شکل می گیرد و ماهیت پایداری ندارد. این نگرش اساس تحلیل پست مدرنها در خصوص معنای شخصیت و هویت فرد است.
به هر تقدیر، مدعای اصلی کتاب حاضر این است که اندیشمندان پستمدرن جملگی اندیشههای نیچه را سرچشمه الهام خود می دانند زیرا نخست این نیچه بود که حقیقت اخلاق مسیحی، معرفت و علم جدید را مورد نقادی قرار داد.