داستان سینوهه اشاره به مردی می کند که از وظائفش در مصر گریخت و در یک قبیله آسیایی یک بدوی گشت .سینوهه دستیار پادشاه آمنهات اول ُ،دوازدهمین سلطان از دوازدهمین سلسله در مصر بود-۱۹۹۱-۱۹۹۲ –قبل از میلاد.شروع حکایت با مرگ آمنهات آغاز می گردد که به گوش پسرش سنوسرت میرسد.سنوسرت در آن مقطع در گیر جنگ در شرق است.سینوهه وحشت زده و ترسان از رازگشت به وطن است چون از چگونگی مزگ پادشاه بی اطلاع است.او سپس به سمت شرق فرار می کند تا به تبعید برود.