با رجوع به کتب تاریخی منتشر شده در بازار و بررسی اجمالی وقایع به قدرت رسیدن رضاشاه، از تأثیر وقایع داخلی ایران و نقش قدرتهای اروپایی سخن رفته و مورد واکاوی تاریخی قرار گرفته است، اما تقریباً در هیچیک از آنها اثری از شوروی سوسیالیستی نمیبینیم، بهگونهای که خواننده گمان میبرد، روسیهای وجود نداشته و ندارد. چگونه ممکن است ما نفوذ روسیه را در ایران نادیده بگیریم؟ همسایه قدرتمند شمالی که در زمان تزارها در کارنامه خود سابقه اشغال ایران و همچنین به توپ بستن مجلس ایران را دارد. باید یادآوری کنم که رضاشاه در زمان استالین به قدرت رسید، استالینی که بهجرأت میتوان گفت در آن دوران از یکی از قویترین ارتشهای زمینی جهان برخوردار بود و او را میتوان فاتح جنگ دوم جهانی به شمار آورد و همچنین کسی که ایدئولوژی کمونیستی او نیمی از جهان را بلعیده بود و هر روز بر دامنه کشورگشایی او افزودهتر میشد و همچنین باید یادآوری کنم که بلشویکها بعد از به قدرت رسیدن، یکی از بنیانیترین برنامهریزیهایشان قطع منابع انسانی و معدنی در کشورهای مستعمره بود و آنها تمام توجه خود را بر کشورهایی همانند ایران، افغانستان، ترکیه، هند، چین و ..... معطوف داشتند. اگر ما نیروها و تبلیغات گسترده بلشویکها را در اوضاع ایران بهکلی نادیده بگیریم خطایی تاریخی دچار شدهایم.
ما برای تفسیر و تحلیل درست چگونگی به قدرت رسیدن رضاشاه، ابتدا باید شناختی از ماهیت سوسیالیسم و کمونیسم و موازنه قدرت در عرصه بینالمللی در آن دوران به دست آوریم تا بتوان تحلیل درستی از میزان نفوذ انگلستان و یا روسیه در ایران داشته باشیم و بتوان دریافت که در آن دوران کفه ترازوی قدرت در سمت دولت انگلستان سنگینتر بوده است یا روسیه، و کدامیک نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری در سیاست ایران داشتهاند.