حوالی غروب تبداری از اوایل ژولای، مرد جوانی از اتاقک اجارهایاش در کوچه سْتالیارْنی بیرون زد، پا به خیابان گذاشت و آهسته و انگار که باتردید به سمت پل کوکوشکین رفت.
از روبهرویی با خانم صاحبخانه در راهپله قسر دررفتهبود. اتاقکش، که بیشتر به صندوقخانه میمانست، درست زیر شیروانی یک ساختمان بلند پنجطبقه بود. صاحبخانه آن را همراه یکوعده غذای روزانه و نظافت اجاره دادهبود و خودش هم یکطبقه پایینتر مینشست. بهاینترتیب، مرد جوان هربار که میخواست بیرون برود، ناچار باید از جلو آشپزخانه خانم رد میشد که مشرف به پلهها بود و درش هم کم پیش میآمد چارتاق نباشد. هربار که از آنجا میگذشت حس دردناکی دستوپایش را میلرزاند و چهرهاش از شرم درهم میرفت. تا خرخره به صاحبخانه مقروض بود و میترسید چشمتوچشم شوند.
نه اینکه آنقدرها هم بزدل و توسریخور باشد، حتی کاملاً برعکس، اما مدتی میشد که بدخلق و عصبی شدهبود و حالتی شبیه به مالیخولیا داشت. چنان در خود فرو رفتهبود و از همه دوری میجست که نهفقط از دیدن خانم صاحبخانه که از دیدار با هر بنیبشری هراس داشت. زیر بار فقر له شدهبود، هرچند این اواخر حتی همین وضع اسفبار هم دیگر عذابش نمیداد. از کارهای روزانهاش هم کاملاً دست شستهبود و حتی نمیخواست سراغشان برود. حقیقت ماجرا هم این بود که مرد جوان ما ککش هم نمیگزید که صاحبخانه دربارهاش چه فکر و خیالی داشتهباشد، اما هرگز نمیخواست در راهپله بایستد، به آن حرفهای بیسروته و مزخرفاتی که بهنظرش یک غاز هم ارزش نداشت و نکونال درباره پرداخت اجاره و غرغر و تهدید گوش کند و خودش هم هی ناچار طفره برود و بهانه بیاورد و دروغ بگوید... پس بهتر که مثل گربه دزدکی از پلهها برود پایین و تا کسی او را ندیده از مهلکه دور شود.
اینبار اما تا پا به خیابان گذاشت، وحشتش از روبهرویی با خانم طلبکار، خودش را هم حیرتزده کرد.
جلد اول ۱۱۰ تومن؟
انتشارات علمی فرهنگی و نیلوفر اصلا درکی از اوضاع دارند؟
حتی اگر درکی هم نداشته باشند اصلا با این کارها اینده ای در بخش کتاب های الکترونیک نخواهند داشت
از بی پولی مردم میان حداقل الکترونیکشو بخرند اینم اینطوری…
ترجمه کتاب هم خوبه ولی ترجمه خانم آهی رو بهتر میدونم
5
من هر دو جلدش رو تهیه کردم. بدون نقص بود بنظرم. قیمتش هم از نسخه چاپی بهتر بود. با تخفیف البته هر دو جلد واسم شد صد و سی تومن...
فقط آناکارنینا رو هم هر دو جلد رو بزارید که تهیه کنیم...
سپاس از اقای حمیدرضا آتش برآب ترجمه خوبی دارند.