چه کسی میتواند ادعا کند تاریخ سینمای آرتور نایت کاملترین روایت از سیر تکوینی هنر ـ صنعت سینماست یا تاریخ سینمای هنری (اونوپاتالاس ـ اُلریش گرهگور) بهترین تحلیلی است که دربارهی روند تحولات کیفی سینمای جهان نوشته شده است؟ هر دو منبع از جهاتی کاملاند اما همهچیز دربارهی سینما را نمیتوان در آنها یافت. اصولاً این مشکل تاریخنگاری است و حتا تاریخ سیاسی و اجتماعی را نیز شامل میشود. مورخ بههرحال از یک سو بینظر نیست و تاریخ را چنان که خود دوست میدارد، روایت میکند و از سوی دیگر همهی منابع را در اختیار ندارد.
از زمان پیدایش صنعت سینما و فیلمسازی در ایران بیش از نیم قرن گذشته و مورخان دربارهی سیر تکوینی آن نوشتهاند، اما هنوز زوایای ناشناختهی بسیاری هست که بازشناسی آنها میتواند قدرت ما را در ارائهی تحلیلهای جامعتر دوچندان کند. در روش تاریخنگاری مرسوم معمولاً منابع مکتوب مورد استناد قرار میگیرند؛ در حالیکه خوشبختانه، هنوز «سندهای زندهای» در اختیار داریم که میتوانند اطلاعات و دانش ما را نسبت به نقاط کور و مبهم تحولات سینمای ایران افزایش دهند.
نگارنده بر این اعتقاد است که سینمای ایران نیز مثل سینمای سایر ملل یک تاریخ وقایعنگارانه دارد و یک تاریخ تحلیلی که میتواند زمینههای بروز وقایع را بازنماید. این بخش از تاریخ سینما، همچنان در لوحِ ضمیر اسناد معتبر زنده ثبت شدهاند. بنابراین برای دستیابی به اطلاعات و دانش بیشتر میتوان از شیوهی برخورد مستقیم با منبع بهره گرفت و پای صحبت کسانی نشست که هر یک در مقطعی از تحولات کیفی سینمای ایران نقشی مؤثر داشتهاند. کتاب حاضر، از طریق گفتوگویی طولانی با ناصر تقوایی میکوشد تا راوی برخی از نقاطِ عطف تاریخ سینمای ایران باشد.
ناصر تقوایی به گواهی کارنامهاش، هنرمندی ظاهراً کمکار اما نوجو، خلاق و تأثیرگذار بوده است. همهی هستی هنری او در چند فیلم کوتاه و نیمهبلند مستند، پنج فیلم سینمایی، دو فیلم کوتاه داستانی، یک مجموعهی سیزدهقسمتی و یک مجموعهی قصه خلاصه میشود. اما حتا مخالفان احتمالی او نیز اذعان دارند که این هنرمند بیشترین تأثیر را بر نسل پس از خود داشته و در ارزیابی نهایی، کیفیت آثار او چنان غنی و قابل احترام است که کمیتِ بهظاهر ناچیزِ آن را بهشدت جبران میکند. تقوایی این شانس را داشته است تا در دامن پُرمهروخشونت جنوب رشد کند. جایی که باید آنجا را محل تلاقی دو شیوهی زندگی محسوب کرد. شیوهی نظمیافته و هدفمند غربی و شیوهی پُررمزوراز شرقی که از حضور روشن کارگزاران نفتی در منطقه ناشی میشود. کارگزارانی که در هر جا زندگی کنند، ملزومات مورد نیاز خود را هم به همراه میبرند. از سگ و گربه و ابزار مدرن زندگی گرفته تا امکانات تفریحی مدرن، مثل سینما. تقوایی و همنسلان او، به دلیل این شانس تاریخی، از کودکی در معرض سینما و فرهنگ غربی قرار داشتهاند. اما رگوریشهی اینجایی او و بسیاری از هنرمندان جنوبی باعث شده تا مسحور و مرعوب وجه رویایی و فریبندهی غرب نشوند. از آنها نظم و ذکاوت را بیاموزند و با نگاه خود به پیرامونشان بنگرند. کودکی و نوجوانی تقوایی در چنین حالوهوایی میگذرد و شخصیت هنریاش در آن شرایط شکل میگیرد اما قوام آن به مرحلهی دیگری از شانس تاریخی ـ که اغلب بزرگان از آن نصیب بردهاند ـ بستگی پیدا میکند.
تقوایی وقتی به تهران میآید، امکان ارتباط با چهرههای مؤثر در ادبیات و هنر معاصر را به دست میآورد. نویسندگان بزرگی مثل زندهیاد جلال آل احمد و دیگر دستاندرکاران فرهنگ و هنر، به ویژه مترجمان، قصهنویسان، سینماگران و شاعران اجتماعی آن دوره از جمله کسانی بودند که تقوایی امکان حشرونشر با آنها را به دست آورد. هر یک از آنان در قوام بخشیدن به شخصیت هنری و جهت دادن به سلیقهی فرهنگی تقوایی، نقش عمدهای داشتهاند. نقشی که پس از آن خود تقوایی به همراه گروهی از همنسلانش در اعتلا بخشیدن به سلیقه و تفکر مخاطب ایرانی برعهده داشته است. دوران کارآموزی تقوایی با روش سنتی «استاد و شاگردی» طی میشود تا زمانی که عملاً و به قول خودش تنها به اتکای توان و جسارت فطریاش ردای «استادی» بر دوش میافکند. از آن پس، هر چه میسازد حتا اگر مثل ای ایران فیلم ناموفقی باشد، اثر ارزشمندی به مجموعه آثار هنری و فرهنگی ایران میافزاید. چنان است که میبینیم، هنوز هم به رغم پارهای مشکلات، برخی از آثارش از جمله فیلم کوتاه رهایی یا مستندهای باد جن و اربعین، چشموچراغ محافل آکادمیک و روشنفکری به حساب میآیند.
در این گفتوگوی طولانی که ابتدا قرار بود بحثی مجمل دربارهی بحران سینمای ایران باشد ـ اما آمادگی تقوایی و اصرار نگارنده باعث شد تا جهت دیگری پیدا کند ـ تحولات سینما و ادبیات معاصر ایران، با نگاهی تحلیلی بیان میشود. او از خود و دیگران سخن گفته و هر جا به نام کسی اشاره کرده یا دربارهی کارش حرف زده، دلیلی بهجز احترام قلبی تقوایی به آن شخص ندارد. و از هر چه سخن نگفته، یعنی اهمیتی برای آن قایل نبوده است. او نیز معتقد است که همهی سینمای ایران را نمیتوان یککاسه کرد. بخش عمدهای از محصولات این سینما، شایستهی تحلیل نیستند و تنها در روایتهای وقایعنگارانه باید به آنها اشاره شود.
سیر این گفتوگو نیز حکایتی دارد خارج از حوصلهی این مقدمه. از سوی دیگر، نگارنده از بازگفت این سرگذشت پرهیز میکند به دلایلی ناگفتنی. تنها به این نکته اشاره میکنم که جلسات گفتوگو ـ باز هم به دلایلی ـ بسیار دشوار راهاندازی میشد. دو جلسه در دفتر ماهنامهی فیلم، هر یک بیش از پنج ساعت. چند ماه وقفه و سپس سه جلسه که آخرینش هفت ساعت به طول انجامید در منزل زندهیاد خانم شهیندخت بهزادی همسر سابق تقوایی و سرانجام در فاصلهی زمانی نزدیک به یک سال، این گفتوگو به پایان رسید و متن آمادهی حروفچینی شد اما... کتاب شامل دو بخش است. در بخش نخست، تحولات سینمای ایران به ویژه کارنامهی تقوایی براساس سیر تاریخی تحلیل میشود و بخش دوم که زیرِ عنوان کلیات آمده، بیانگر دیدگاه تقوایی دربارهی مسائل و مشکلات کلی سینمای ایران است.