حتی هنوز هم مواقعی هست که ساعت چهار صبح با این ترسِ شدید بیدار میشوم که خواب ماندهام، مواقعی که خیال میکنم پدرم در اتاقِ پایینِ پلههای فرورفته در تاریکی منتظرم است یا مردهایی که به ساحل میروند به پنجرهام سنگریزه پرتاب میکنند و توی دستهایشان ها میکنند و بیصبرانه پاهایشان را گرومپگرومپ روی زمینِ سفتِ یخزده میکوبند. مواقعی هست که من، بیرون آمدهونیامده از تخت، کورمالکورمال دنبال جورابم و مِنومِنکنان دنبالِ کلمات میگردم و بعد متوجه میشوم که بهطرز مسخرهای تنها هستم، که هیچکس پای پلهها منتظرم نیست و هیچ قایقی بیتاب کنار اسکله در آبها شناور نیست. در چنین مواقعی، فقط لاشههای خاکستری در زیرسیگاریِ لبریزِ کنار تختم به خاموشیِ آخرین اخگر شهادت میدهند و، در سکوت، لِه شدنِ آخرین همنوعشان را انتظار میکشند. و پس از آن من، از ترسِ تنها ماندن با مرگ، فوراً لباس میپوشم، با صدای بلند گلو صاف میکنم، هر دو شیر آب دستشویی را باز میکنم و بیهوده شلپشلوپ راه میاندازم و بعد بیرون میروم و حدود یکونیم کیلومتر را تا رستوران شبانهروزی پیاده طی میکنم. زمستانها، برای راهپیمایی خیلی سرد است و اغلب وقتی میرسم چشمهایم پُرِ اشکاند. پیشخدمت معمولاً محضِ همدردی کمی خودش را میلرزاند و میگوید: «حتماً بیرون خیلی سرده، پسر، تو چشمات اشک جمع شده.» میگویم: «بله. واقعاً سرده. خیلی سرده.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 383 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۴۶:۰۰ |
نویسنده | آلیستر مک لاود |
مترجم | پژمان طهرانیان |
ناشر | نشر بیدگل |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۸/۱۸ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |