ساباتو در فرشتۀ ظلمت که اثری است یکسره در ستایش خیال و افسانه و هنر، هم خالق است و هم مخلوق، چراکه خود را به عنوان شخصیت اصلی رمان قرار میدهد. تفکیک این دو از هم از آن رو بسیار دشوار است، که هر دو زندگی و رؤیاهای مشابهی داشتهاند. نویسنده داستان را از مجرای هزارتویی روانی که ساختۀ خودش است روایت میکند. ساباتو بوئنوس آیرس را همچون مغاکی ظلمانی تصویر میکند که به تمامی ساختۀ ذهن اوست.
فرشتۀ ظلمت حـاصل جستوجوی نویسنده است برای یافتن جایگاه خود در این جهان و رسیدن به آرامـش، جـستوجـویی که به مقصـود خـود رسـیده اسـت.
با وجودیکه قبلا از این نویسنده تونل خونده بودم که خیلی هم خوب بود ولی این اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. سخت، خسته کننده. اصلا نفهمیدم چی به چیه!! یه مقدار بیشتر نتونستم بخونم ول کردم