این کتاب داستان زندگی یکی از آدمهای عجیب روزگار ماست. کسی که بلد بوده است قاعده معمول زمان را بههم بریزد و در هجدهسالگی بیشتر از عرفای بزرگ خانقاهها و مجتهدین کهنسال حوزههای علمیه از زندگی درک و شهود داشته باشد. آنقدر که وصیت نامه و یادداشتهای روزانهاش هر مدعی فهم و کمالات و ایمانی را به فکر بیندازد که مگر این آدم چند سالش بوده است؟ بدون تامل روی رفتارها و نوشتههای این شهید هچدهساله تبریزی با آن پایان باشکوه زندگیاش که اگر در غرب اتفاق افتاده بود تا حالا برایش فیلمها ساخته و رمانها نوشته بودند جلوه واقعیاش را نشان نخواهد داد. این کتاب زندگی و خاطرات شهیدمحمد شمس، نوجوان ۱۸سالهای است که در گردان خطشکن غواص، جان خود را فدا میکند تا عملیات لو نرود و جان بقیۀ رزمندگان در امان بماند.