دغدغۀ عدالت آنقدر همه جا و همیشه مطرح بوده است که برخی از انسانشناسان آن را یکی از معدود مسائلی میدانند که بعدی ذاتی از انسانیت به حساب میآید. اما سرنوشت مسئلۀ عدالت در تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب لیبرالیسم موضوعی است بسیار مناقشهبرانگیز که در قرن گذشته، هیچگاه از معرکۀ آراء بیرون نرفته است. کسی مثل فردریش هایک معتقد است عدالت سرابی گمراهکننده است، و اندیشمندی مثل جان راولز مهمترین قدم برای بازسازی لیبرالسم را توجه جدی به عدالت میداند (با این حال، هر دوی آنها به عنوان نمایندگان سرشناس لیبرالیسم در دوران ما شناخته میشوند. گذشته از این، موشکافی دربارۀ فهم لیبرالیسم از مسئلۀ عدالت به دایرۀ نوشتههای متفکرانی که در مجموع، خود را لیبرال میدانند محدود نمیشود. جامعهگرایان، چپگرایان و دیگر گروهها نیز به نوبۀ خود دربارۀ این مسئله تحقیق کردهاند. این مجموعه مقالات کوشیده است تا پارهای از مهمترین مقالات را انتخاب کند که مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلۀ عدالت در لیبرالیسم پرداختهاند و با ترجمۀ آنها، به روشن شدن زوایایی از آراء متفکران معاصر در این باره کمک کند.