در سالهای اخیر اختلالات عاطفی مورد توجه همگان قرار گرفته و بیشتر کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، در ردیف پرفروشترین کتابهای سال قرار گرفته است. همچنین، مقالات متعددی که در این خصوص در مجلاتی کثیرالانتشار چاپ شده، خوانندگان بسیار زیادی داشته است. دورههای دانشگاهی روانشناسی با استقبال گستردهی دانشپژوهان روبهرو بوده و تعداد روانپزشکها، روانشناسان بالینی و سایر متخصصان امور بهداشت روانی، رشدی شگفتانگیز داشته است. اختصاص بودجههای سخاوتمندانه در بخش دولتی و نیز مشارکت بخش خصوصی، به افزایش سریع مراکز بهداشت روانی و سایر تسهیلات رواندرمانی منجر شده است.
بااینحال، عجیب است که در شرایط عمومیت یافتن اختلالات عاطفی و نیز تلاشهای همه جانبه جهت تأمین خدمات رواندرمانی برای تودهی مردم، در بین دستاندرکاران امور روانی اختلاف نظر شدیدی دربارهی ماهیت این اختلالات و طرز درمان آنها وجود دارد. انواع نظریهها و شیوههای درمانی جدید به ذهن عالم و آدم خطور کرده و کمی بعد فراموش شده است. از این گذشته، مکاتب روانشناختی ماندگار و درگیر در کار مطالعه و درمان اختلالات عاطفی ـ مکاتبی مانند اعصاب درمانی، تجزیهوتحلیل روانی، رفتاردرمانی ـ همچنان اختلافنظرهای خود را در مورد چارچوب نظری و روشهای تجربی و بالینی حفظ کردهاند.