«دیگر نخواب!» - همان عبارتی که مکبث را به وحشت انداخت - در یکی از داستانهای این مجموعه، ترس میاندازد به جان مهمانان جشنی خانگی. این کلمات شامل حال شخصیتهای دیگر این مجموعهداستان هم میشوند. صفحات این کتاب پر است از شرکای جرم مضطرب و نگران، شاهدان معذب قتلهای قدیمی، قاتلی با خوابهای آشفته و جنایتی که خاطرات سرکوبشدۀ آن دوباره از اعماق ذهن سر برمیآورد.
پی. دی. جیمز، در جایگاه نویسندۀ داستانهای جنایی، کار بزرگی کرد. او به رمان جناییـ معمایی، که دورۀ اوجش در «عصر طلایی» دهۀ بیست و سی بود، عمق احساسی و پیچیدگی اخلاقی و روانی داد و عصر طلایی دیگری به آن بخشید. پی. دی. جیمز در داستانهای کوتاهش، هم به احترام و هم به کنایه، با خصوصیاتی که این ژانر را بهطرز اعتیادآوری محبوب کرده است بازی میکند.