«بعثی حق ندارد در این گورستان پا بگذارد!» این جمله را بر تابلویی بزرگ به سه زبان کردی، عربی و انگلیسی در ورودی گورستان شهر حلبچه کردستان عراق نصب کردهاند. شنبه سیویکم فروردین ۱۳۹۸ این جمله را دیدم که اولین تجربۀ جدی من در برخورد با کردهای عراق بود؛ جملهای به غایت کوبنده و شگفتانگیز که در پسِ خود به درازنای تاریخ حرفها برای گفتن داشت.
گورستان شهر حلبچه بسیار وسیع و یکدست پوشیده از چمن است، وقتی از زاویه کناری نگاه کنی، سنگهای مزار سفید بیشماری میبینی که در نهایتِ نظم و دقت، با فاصلههای دقیق و یکسان، عمودی و افقی کنار هم چیده شدهاند. بر هر سنگ مزار، نام اعضای خانوادهای را با رنگ سیاه نوشتهاند. تقابل رنگ سفید سنگهای مزار و رنگ سیاهِ نوشتهها بر چهچیز دلالت میکند؟ چنین نظم و انضباطی نتیجه چیست؟ قتلعام دستهجمعی مردمانی که در آشفتگی جنگ زیستند، در بمباران شیمیایی ارتش بعث عراق جان سپردند و در نهایتِ آشفتگی به خاک سپرده شدند. این نظم و دقت و زیبایی دستاورد مدرنیته در دنیای ماست! گویی این مردمان کشته شدهاند تا این زیبایی بر جای بماند. تعدد اسمها و یکشکلی و همانندی گورها به گونهای است که در گام نخست، یافتن مزاری خاص ناممکن مینماید. گویی در هیاهوی جنگ و بمباران و فنّاوری، فردیت بشری به مسلخ کشیده میشود تا از آنهمه مرگ این درجه از زیبایی حاصل آید!