این نمایشنامه اثر «یوهان کریستف گوت شِد» است که پیرو مکتب رواقیان بود. رواقیان جریان امور عالم را ضروری میدانند و جبری مذهباند، در امور اخلاقی بیان ایشان از این قرار است. انسان که عالم صغیر است و جسماً و روحاً پارهای از عالم کبیر میباشد ناچار باید از قوانین طبیعت پیروی نماید و چون در عالم کبیر، طبیعت محکوم عقل کل است که داخل وجود اوست، انسان هم باید عقل را حاکم بر اعمال خود بداند، پس عمل نیک و فضیلت آن است که با عقل سازگار باشد و بنابراین انسان باید نفساً نیات را که از حکم عقل منحرف میشوند از خود دور کند و سکون خاطر را رها ننموده و تأثّر به خود راه ندهد و اگر چنین کرد و نفس را مغلوب عقل نمود، فاعل مختار خواهد بود زیرا جز آن چه عقل حکم میکند آرزو نخواهد نمود، و هرچه آرزو کند، به آن خواهد رسید، پس امور خارجی در آزادی و اختیار و خوشی و سعادت انسان تأثیری ندارد و حوشی امری درونی است، یعنی به خرسندی خاطر است و هر چه خود را از علائق بیشتر رهائی دهد وارستهتر خواهد بود و اهتمام در وارستگی و آزادی چنان برای انسان واجب است که جهت استخلاص از قیود و ناملایمات اگر به خودکشی هم نیاز باشد، باکی نیست. و از رواقیان کسانی که رشته حیات خود را به اختیار قطع کردهاند، متعددند. انسان دارای خِرد میباشد و در خرد جهانی هم سهم دارد. وقتی انسان طوری زندگی کند که طبیعت تعیین کرده و زندگیش بر اساس خرد باشد، در واقع کاملاً اخلاقی زندگی کرده است. رواقیان معتقدند که همه انسانها برابرند زیرا همه در خرد جهانی سهم دارند. از نظر «گوت شد» خداوند کاملترین و دانای مطلق است و جهانی که آفریده، بهترین میباشد.