نثر فارسی در مفهوم ادبی ورسمی خود، در طی زمان به نحو بارزی از احوال محیط و اوضاع سیاسی متاثر بود و به هر حال در نثر نیز مثل شعر توالی ادوار، تفاوت سبکها رانیزتوجیه و الزام کرد.ورای این احوال آنچه گه گاه از لوازم دگرگونی های مربوط به ادوار کنار می ماند آثار صوفیه، قصه های عامیانه، و پاره یی کتابهای مذهبی بود. در هر حال، در محیط خراسان عهد سامانی و غزنوی که ادب و فرهنگ کاتبان و دبیران عصر،بین ذوق اشرافی و فئودال مآب دهقانان ودبیران بازمانده از جامعۀ ساسانی، با آنچه از تاثیر فرهنگ عربی واسلامی دستگاه خلافت بغداد به وی رسیده بودجمع وتلفیق می کرد، همچنان که در شعر رسمی، طرز معروف به سبک خراسانی رابا آهنگ موقر وحماسی و با التزام تعادل بین لفظ ومعنی که ویژگی های عمدۀ آن بود به وجود آورد، در نثر رسمی این دوره نیز تاثیرجالب باقی گذاشت و این شیوه در آثار این عهداز مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری وتاریخ بلعمی تاتاریخ بیهقی وسیاست نامۀ خواجه نظام الملک نشانه های بارز به جای نهاد و سبک نثر رسمی را هم مثل سبک رسمی شعر، متضمن اوصاف و ویژگی هایی نشان داد که آن را می توان بر وفق تعبیر متداول، سبک خراسانی در نثر فارسی خواند.