تابستان در بادن بادن رمانی است با دو روایت موازی، یکی در شوروی دهه ۱۹۶۰ رخ میدهد که در آن لئونید تسیپکین با قطار عازم لنینگراد است تا همچون همیشه به دیدار مکانهای زندگی و فعالیت ادبی داستایوسکی برود؛ و دیگری در آوریل ۱۸۶۷ رخ میدهد که در آن فیودور داستایوسکی که به تازگی با آنا گریگوریونا ازدواج کرده به آلمان میرود. شور ویرانگر داستایوسکی به قمار و نیز دلبستگیاش به ادبیات با عشق سراسر گذشت و فداکاری همسرش قرین میشود. عشقی که با عشق تسیپکین به مرادش، داستایوسکی، قابل قیاس است.
لئونید تسیپکین، در سال ۱۹۲۶ در مینسک شوروی، از پدرو مادری پزشک متولد شد. او که پزشک آسیبشناس برجستهای بود، تمام همت و وقت آزاد خود را صرف ادبیات میکرد، هرچند هیچگاه در عمرش چاپ آثارش را در کشور سرشار از اختناق و سانسور خود ندید.
کتاب با مقدمهای مفصل و روشنگر از سوزان سانتاگ شروع میشود.
توصیه نمی کنم
خوانش کتاب ضعیفه و راوی به متن تسلط نداره
گذشته از این داستان کشش نداره و هیچ بار ادبی هنری یا حتی سرگرمی نداره
شما به عنوان یه مخاطب غیر روس هیچ وقت علت نوشتن همچین کتابی رو متوجه نمی شید