شروع کتاب با خاطره یکی از کارتنخوابهای تهران که توانسته در گوشه خیابانی، یک اتاق متروک پیدا کند، است. «حس خیابان» از همان ابتدا دست مخاطب خود را به پاتوق معتادان میبرد و بیرودربایستی و اغراق، او را به تماشای حوادثی مینشاند که زیر پوست این شهر رخ داده است. در واقع «حس خیابان» مجال صحبت به کسانی داده است که هر روز از کنارشان میگذریم، گاه فاصله میگیریم و در بسیاری مواقع آنها را نمیبینیم.
داستانها و خاطرات کوتاه و خواندنیاند. تصویری واضح و واقعی از آنچه هر روز در این شهر رخ میدهد. کوچک و بزرگ هم نمیشناسد؛ از پیرمردی تنها گرفته تا دختری دانشجو که دانشگاه را رها کرده و در پاتوق معتادان به دنبال راه حلی است برای فرار از خماری.
سوی دیگر «حس خیابان»، آدمهایی هستند که ناخواسته وارد این معرکه شدهاند. خانوادههایی که اعتیاد زندگی را از آنها گرفته است. کودکانی که سر از پرورشگاه درآورده و زنانی که به ناگاه سرپرست خانواده شدهاند. نویسنده در این بخش نیز نویسنده تمام تلاش خود را کرده تا در دام کلیشهزدگی گرفتار نشود.