به تمام کارهایی که همیشه دوست داشتهاید فکر کنید؛ یادگیری یک زبان جدید، دوچرخهسواری، صعود به قلۀ اورست. همۀ آدمها فهرستی دارند از کارهایی که دوست دارند و آن را در انباری ذهنشان انبار میکنند و برچسب «شاید روزی وقت پیدا کردم» بر آن میزنند. بعد از اینکه انبوهی از کارهایی که دوست دارند را جمع کردند، جلوی تلویزیون یا کامپیوتر مینشینند و وقت خود را به بطالت میگذرانند. افراد به این شکل رفتار میکنند، زیرا در اعماق وجودشان میدانند، یا بهتر بگوییم فکر میکنند که میدانند ، که مهارت لازم و زمان کافی را برای انجام این کارها ندارند. ولی در عینحال این را هم میدانند که دوست دارند این مهارتها را بیاموزند.
موانع ذهنی فرد، تنها موانع واقعی او برای یادگیری مهارت جدید است. آنها احساس میکنند اگر شروع به یادگیری کنند تنها چیزی که برای خود به ارمغان میآورند نامیدی و شکست خواهد بود، و در نهایت، یادگیری را اتلاف وقت تلقی میکنند. این نگرانی کاملاً بجا و منطقی است. اما، آیا هیچگاه نتیجهای بدون زحمت و کار به دست میآید؟ آیا کسی میتواند لذت یادگیری را انکار کند؟ مخصوصاً وقتی از صفر شروع میکنیم. یاد گرفتن سریع کاری که همیشه دوست داشتهایم، خوشایند نیست؟ لذتی که استفاده از مهارت نوآموخته برایتان به ارمغان میآورد را تصور کنید.