مین فقط نوجوانی عادی با روح روباه است که با خانوادهاش در سیارهٔ غبارآلود و مردابیِ جینجو زندگی میکند. البته مثل هر روباه دیگری میتواند تغییر شکل بدهد و به هر چیزی که دلش میخواهد تبدیل شود؛ انسان، حیوان، حتی میز غذاخوری و بله، میتواند جادو هم بکند، احساسات انسانها را به بازی بگیرد و کاری کند چیزهایی را ببینند که وجود ندارد؛ ولی وقتی توی خانهای گنبدیشکل گیر افتادهای و هر شب کنار دخترخالهها و پسرخالههایت که خُروپف میکنند، توی اتاقی مشترک و شلوغ میخوابی و هر روز باید توی واحد آبکشت، دستگاههای تقطیر را تعمیر کنی، جادو کردن دیگر هیجان ندارد. مین آرزو دارد مثل برادر بزرگش، جون، عضو ارتش فضایی شود تا بتواند هزار دنیا را ببیند و ماجراجوییهای شگفتانگیز داشته باشد! بههرحال، مادر مین به او اجازه نمیدهد از جادو استفاده کند. برعکس بقیهٔ موجودات فراطبیعی، مثلاً اژدهایان که میتوانند آبوهوا را تغییر بدهند اما وقتی شایعهٔ فرار برادر مین از سیارهشان برای پیدا کردن مروارید اژدها در دهانها میافتد، مین برای اثبات بیگناهی او مجبور میشود تغییرشکل بدهد و این آغاز داستان ماجراجویانهٔ ماست.