مارکوس بعد از اینکه به اصرار پدرش فوتبال، تکواندو و ورزشهای دیگر را امتحان کرد، این بار باز هم به پیشنهاد پدر در کلاس تنیس ثبتنام شده. در اولین مسابقهاش پس از اینکه سی به هیچ از رقیبش میبازد، دیگر مطمئن میشود در این ورزش هم استعدادی ندارد. اما اسپات، سگ وفادار او، در یکی از این بازیها قبل از برخورد توپ با صورت مارکوس، آن را در هوا میقاپد، این اتفاق باعث میشود که ایدهای در ذهن مارکوس شکل بگیرد....