این کتاب با یک تناقض شروع میشود؛ از سویی میکوشد در جایجای خود احکامی کلی را رسوا کند و از سوی دیگر خود با حکمی کلی بحث را میآغازد: اینکه در وضعیت امروز ایران پروژههای ساختهشدهی معماریْ صادقتر از نظریهها هستند.
شاید بتوان به جای واژهی صادق از واژههای درست یا دقیق هم استفاده کرد؛ ولی صدق به معنای چنان که هست، برای این منظور کاراتر است. با این توضیح که هر کدام از پروژههای ساختهشده محصول جدالِ بین نیروهای مختلف بیرونی و درونی معماریاند، و اثر و ردپای آن نیروها را در خود ذخیره کردهاند و همچون متنی آمادهی خواندناند. به همین دلیل گفتوگو دربارهی آنها بیشتر از گفتوگو دربارهی نظریههای معماری ــ که از بیرون بر ما وارد میشوند ــ میتواند راهگشا باشد.