ریختوپاش سهلانگارانهای بر آنجا حاکم است طوریکه دستههای گل، کتابها، بروشورها، نامهها، روی هم سوارند؛ در همهطرف عکسها یا پوسترها با پونز نصب شدهاند.
دو آینه دیوارها را تزیین میکنند: آینهی کوچکی چراغانیشده در بالای میز آرایشی، و دیگری بزرگ و قدی که به کمدین اجازه میدهد سرتاپایش را در آن تماشا کند.
در میان این مکان که خروجیاش به راهروی پشت صحنهها میپیوندد، دوری، طراح لباس، حدوداً پنجاهساله، با اندامی خالی از ظرافت و سنگینشده با گذشت سالها، از این طرف به آن طرف میرود؛ تکههای لباس مخصوص نمایش را بهروی مانکنی حصیری میگذارد؛ سپس گلها را مرتب میکند.
لیدا، بازیگری مشهور و بسیار زیبا، کاملاً هیجانزده و بیقرار و عصبی وارد میشود.