بلایی سرم آمد که نگو. یک چیزی میگم یک چیزی میشنوی. همهاش هم از خریت خودم بود. الان که گاهی یادم میافته، دلام میخواد بزنم زیر گریه، بد و بیراه نثار خودم کنم و بگم خاک توی سرت. لابد بعد از این همه سال، هنوز از تعریف کردناش کنفت میشم و یک جورهایی دلام خنک میشه.