میزل استابز بچهی چندان خوششانسی نیست. لاغر مردنی و لندوک است و سالهاست که حمام نرفته- در ضمن باید با قیم پیر و بداخلاقش، بازیل ترمپلبون، زندگی کند. درست وقتی میزل فکر میکند اوضاع از این خرابتر نمیشود، درگیر ماجراهایی عجیبوغریب میشود و او باید هرجور شده از این مخمصه جان سالم به در ببرد.