یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربان، کسی نبود. در زمان های خیلی خیلی قدیم، در سرزمینی، دایناسور کوچولوها همراه خانوادههایشان با خوشحالی زندگی میکردند.
فصل تابستان بود و دایناسور کوچولوها از مدرسه تعطیل شده بودند. آنها هر روز به چمن زارهای اطراف میرفتند و بازی میکردند، میپریدند و میخندیدند و غذا میخوردند.