چه چیزی را از خود پنهان می کنیم؟ چرا گاهی از خود خواهی دوستی، از تنبلی همکاری، از تکبر خواهر و برادری - و یا حتی گستاخی غریبه ای، زیاده از حد خشمگین می شویم؟ چرا مسائل قدیمی، به راحتی و به شدت قبل، به سراغ مان می آیند؟
در کتاب حاضر، دبی فورد توضیح می دهد که (مسائل قدیمی) ما، سرنخ هایی هستند به نیمه ی تاریک وجود ما... به احساس و ویژگی هایی که بیشتر از هرچیزی از داشتن شان هراس داریم. او نشان می دهد که چطور - خودآگاه و ناخودآگاه - نیمه ی تاریک وجودمان را پنهان و انکار می کنیم، و اینگونه مجال خوب زندگی کردن را از خودمان می گیریم. او نشان می دهد که شدنی است نقاط قوت و ضعف خویش را بپذیریم و در آغوش بکشیم، و چه بسا که در آخر دریابیم همان ها نقاط ثوت ما بوده اند. دبی فورد به ما می گوید که چگونه با امیال تاریک تر و جودمان آشتی کنیم، موهبت هایشان را بیابیم، و یک بار دیگر وجود یکپارچه مان را از آن خویش کنیم.