تجارت جهانی کالا و خدمات از دو جنبهی مهم اهمیت دارد. اول، اقتصادها از طریق تجارت نیازهای یکدیگر را با حداقل هزینه برای طرفین تامین میکنند. از این منظر با توجه به «مزیتهای نسبی» مختلفی که در کشورها وجود دارد، تقسیم کار بینالمللی بهترین راه برای دسترسی به رفاه و رشد اقتصادی بیشتر است. این همان نکته و یا نظریهای استت که «دیوید ریکاردو» در ابتدای قرن نوزدهم مطرح و آن را به نام خود در متون اقتصادی و بازرگانی ثبت کرد. دوم و مهمتر آن که، اقتصادها از طریق تجارت کالا و خدمات، با فناوریهایی نوین آشنا میشوند. از این منظر تجارت جهانی شاهراه یادگیری است. در واقع، اقتصادها با روی آوردن به تجارت، سیاست بازتری را دنبال میکنند که اجازهی تبادل اطلاعات و انتقال و جذب دانش علمی و فنی موجود در پیشروترین مرزهای جهان را به آنها میدهد. این مسأله، بهویژه در این دورهی متأخرِ اقتصاد جهانی برجستهتر است؛ چرا که از یک سو فناوری تولید بسیار پیشرفتهتر شده است و ارتباطات تجاری سازمان یافته، زمینهی آشنایی با فناوری بهکار رفته در تولید کالاها و خدمات و اشاعهی آن را فراهم میکند؛ از سوی دیگر، بخش عمدهای از تجارت به صورت درون بنگاهی و بینبنگاهی انجام میگیرد که امکان انتقال و جذب دانش علمی و فنی موجود در مرزهای جهانی را فراهمتر میکند. نکتهی دوم نیز مرتبط با همان مفهوم و نظریهی مزیت نسبی ریکاردوست.