داستان دربارهی موش کوچولو و بیآزاری است که در بین بقیهی حیوانات جنگل به چشم نمیآید؛ حتی بعضی وقتها زیر دست و پای آنها لِه میشود! اما یک روز ایدهی جالبی به ذهنش میرسد و تصمیم میگیرد شخص مهمی باشد. اما این تصمیم، از مسیری خطرناک میگذرد.مسیری که ممکن است به قیمت جان آقا موشه تمام شود. اما تصمیم او پابرجاست. به نظر شما آقا موشه چطور میتواند شیر درون خودش را به بقیه نشان دهد؟