درباره مجموعه قصه های شاهنامه، پادشاهی کیخسرو جلد 8
در زمان های دور کیخسرو پسر شاهزادهی ایران «سیاوش» به کمک گیو، پهلوان و سپهسالار سپاه ایران از دست افراسیاب فرار کرد و به همراه مادرش فرنگیس از توران خارج شد و به ایران آمد. به محض اینکه وارد خاک ایران شدند، گیو پیکی به اصفهان، محل حکومت پدرش گودرز فرستاد. گودرز با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شد و دستور داد تا شهر برای پذیرایی از کیخسرو آماده شود. خیابانها چراغانی و آذین بسته شد. مردم از شنیدن این خبر سر از پا نشناختند و آمادهی برگزاری جشن بزرگی شدند. گودرز به همراه فرزندان و پهلوانان، برای خوشآمد گویی به پیشواز گیو و کیخسرو و مادرش فرنگیس از اصفهان بیرون آمدند و در بیرون از شهر منتظر ورود کیخسرو شدند. زمانی که گیو و کیخسرو نزدیک شدند مردم و کسانی که به پیشواز رفته بودند فریاد شادی سر دادند و خوشحالی کردند.