برای انتخاب عنوان جسورانهی این کتاب چند دلیل وجود دارد. من نام این کتاب را «هنر کارگردانی» نگذاشتم، زیرا چنین عنوانی ممکن است بدین معنا تلقی شود که فقط یک نوع هنر کارگردانی، یک روش و یا یک راه صحیح وجود دارد.
کمترین تجربهها در تئاتر، به ما آموخته که چنین واقعیتی وجود نداشته است. برای مثال تعداد زیادی از کارگردانان انگلیسی و چندتایی از کارگردانان امریکایی از بازیگر توقع دارند که قبل از شروع تمرینات، متن را بهخاطر بسپارند. از سویی، این روش نزد گروه دیگری از کارگردانان گناه و خطاست! خیلی از کارگردانان، نشستن و روخوانی از نمایشنامه را بیش از یکی، دو جلسه، وقت تلف کردن و کمارزش میدانند. این دسته، خواهان روی پا بودن بازیگر از بدو شروع تمرینات، و در حرکت بودن آنها، به جای در گوشهای نشستن هستند. کارگردان متشخصی چون ژان ویلارکه سالها ریاست تئاتر ملی فرانسه را عهدهدار بود، مینویسد: گروه بازیگران باید یکسوم از وقت تمرینات را متنبهدست و چسبیده به صندلی بگذرانند. این دستور، ممکن است بهخاطر واقعیتی که عموماً در رسومات تئاتری فرانسه متداول است (تأکید فراوان بر متن و گفتار کلمات است) نسبت داده شود.
هر کارگردان سازندهی قوانین خود است، که این قوانین نه تنها به سرشت و تمایلات هنری او، بلکه به شرایط تولید نیز وابسته است. پس من قادر به نوشتن کتاب طرز تهیه نیستم. در واقع هدف این کتاب آموختن روش کارگردانی به هیچ فردی نیست.