
امیرعلی فکر کرده دیگه وقتشه کمی عقب بکشه و جون خودش رو به خطر نندازه… اما خب، وقتی اون قدرت عجیب و غریب توی وجودت هی باهات حرف میزنه و ماجرای آزمایشگاه و اصلان و اون نجاتدهنده مرموز رو یادت میآره؛ این کار انقدر هم آسون بنظر نمیآد مگه نه؟ میدونم تو هم میفهمی که فرار از این ماجرا خیلی هم آسون نیست!
از طرفی تنهایی خودش و خواهرش، مسئولیت سنگین زندگی بعد از رفتن مادر و فشار زندگی روزمره، همه روی دوشش سنگینی میکنه… و دقیقاً اینجاست که سوال اصلی همیشگی شروع میشه: میخوای قهرمان باشی یا به زندگی عادی بچسبی؟ حتی جواب به این سوال هم راحت نیس وقتی یه پیرمرد عجیب همیشه سر راهت قرار میگیره و جملههای معما طور میگه. آره دقیقا منظورم خضره. یا وقتی سر و کلۀ یه هیولا وسط شهر پیدا میشه و تصمیم میگیره دوستهات رو زیر پاهای گندهش له کنه. انگار زندگی عادی برای ایلیا خیلی دور از دسترس شده مگه نه؟ آخ!! دشمنهایی که تازه توجهشون به قهرمان ما جلب شده رو یادم رفت. خلاصه که اتفاقات بزرگتری توی راهه. توی این مسیر امیرعلی به جز دوستهاش، تو رو هم کنار خودش داره. ماجراجوییهای جدید رو از دست نده، این کتاب منتظرته.
چرا حیفه این کتاب مال تو نباشه؟
چون امیرعلی توی این جلد یه قدرت عجیب داره که حتی خودش هم نمیدونه باهاش چی کار کنه!
چون وقتی زندگی شخصی و مسئولیتهای بزرگ روی دوشش سنگینی میکنه، هر تصمیم میتونه سرنوشت کل داستان رو عوض کنه!
چون اینجا دیگه ماجراها راحت نیستن… هر ثانیه پر از هیجان، راز و تصمیمیه که همه باید با هم کشفش کنیم.
چون باید ببینی یه نوجوان چطور بین زندگی عادی و تبدیل شدن به قهرمان، تعادل برقرار میکنه.
ممکنه ایلیا چیزهای جدیدی راجع به باباش بفهمه که برات جالبه بدونی.
و مهمتر از همه: چون این داستان بهت یاد میده شجاعت واقعی یعنی مواجه شدن با سختیها حتی وقتی عقب کشیدن راحتتره.
برای ایلیا فرار کردن از اتفاقات عجیبی که واسش افتاده شاید راحتترین راه باشه؛ اما اون اهل جا زدن نیست. میدونه که برای کار سخت و بزرگی انتخاب شده و میدونه قرار نیست راحت باشه اما خب بالاخره یه دلیلی داره که انتخابش کردن نه؟ مثلا همین مسئولیتپذیری و شجاعتش. امیرعلی ما کم نمیآره و کاری که باید رو تموم میکنه. پس تو هم این داستان رو وسط راه رها نکن و با ما توی اتفاقات جدید داستان همراه باش. راستی جلد 1و 2 ایلیا رو خوندی دیگه نه؟
نگاه تربیتی
میدونید، یکی از سختترین کارها برای نوجوانها، سنگینی مسئولیت و انتظاریه که ازشون میره. امیرعلی توی این جلد دقیقاً با همین مسئله روبهرو شده: دلش میخواد به زندگی خودش بچسبه، به خواهرش کمک کنه و در عین حال میدونه باید قهرمان باشه و جلوی خطرای بزرگ رو بگیره. این تضاد بین مسئولیت خانوادگی و مسئولیت اجتماعی، چیزی نیست که یه نوجوان به راحتی حلش کنه، مخصوصاً وقتی یادگار و رفتار پدر هم توی ذهنش نقش بسته و سعی میکنه بفهمه چرا پدرش بعضی وقتها کنارش نبوده. اینجاست که خیلی از نوجوانها با پرسشهایی مثل «چطور میتونم هم به خودم، هم به خانواده و هم به جامعه کمک کنم؟» مواجه میشن، و این دقیقاً قسمتی از رشد و بلوغ فکریه که باید والدین حمایتشون کنن.
خب، ایلیا جلد ۳ و ۴ وارد میشه و یه نمونه زنده و ملموس برای نوجوانها میسازه. داستان بهشون نشون میده که میشه بین مسئولیت شخصی و اجتماعی تعادل برقرار کرد، حتی وقتی فشار و تردید زیاد باشه. بله قطعا کار آسونی نیست حتی برای ابرقهرمانها اما شدنیه. رفتار امیرعلی در مقابل قدرت، مسئولیت و انتخاب درست، و همینطور رابطهاش با خواهر و یادگار پدرش، به نوجوانها یاد میده چطور تصمیم بگیرن و ارزش انتخاب درست رو درک کنن. این کتاب فقط سرگرمکننده نیست، بلکه ابزاریه برای والدین تا مهارتهای تفکر، مسئولیتپذیری و همدلی رو توی نوجوانها تقویت کنن و یه الگوی قهرمان واقعی، ملموس و باورپذیر براشون فراهم کنن. این ابزار مهم و جذاب رو از دست ندید.
دیوار افتخارات کتاب
توی مسیر نوشتن ایلیا، ما واقعا نشستیم فکر کردیم: «نوجوانها با چه دغدغههایی دست و پنجه نرم میکنن؟» از مسئولیتهای سنگین زندگی گرفته تا فشار انتخاب بین خانواده و قهرمان بودن، همهچیز رو آوردیم وسط داستان! اینجا فقط هیجان و ماجرا نیست که مهمه؛ هر صفحه پر از تصمیمیه که نوجوانها ممکنه توی زندگی واقعی باهاش روبهرو باشن. و کمیکا به ابرقهرمان خودش یعنی ایلیا افتخار میکنه که الگویی برای بیان دغدغههای نوجوان شده. ایلیا هنوز هم جز پرمخاطبترین کتابها و جز پرفروشترینها محسوب میشه. ادامۀ ماجراجوییهای این قهرمان مشهور رو توی جلد 3-4 از دست ندین
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 38.۹۶ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 71 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | امین توکلی |
| ناشر |