رومن اینگاردن، فیلسوف لهستانی، یکی از بهترین شاگردان هوسرل بود و، پس از تاتارکیِویچ، یکی از پیشگامان پدیدارشناسی در لهستان. خود اینگاردن طرح کلانِ کارش را این میدانست که کشاکش ایدهباوری/واقعباوری را از راه هستیشناسی پایان دهد، اما او را بیشتر به بحثهای نظاممندش در زیباییشناسی پدیدارشناختی، بهویژه هستیشناسی آثار هنری، میشناسند. اینگاردن با کمک آنچه ابژۀ قصدیِ محض میخوانَد راهحلی نوآورانه در هستیشناسی آثار هنری عرضه کرد.
آنچه اینگاردن در دربارۀ ترجمه میگوید استوار است بر کارش دربارۀ هستیشناسیِ آثار نوشتاری که، برابر آن، آثار نوشتاری یا ادبی دستِکم دارای چهار لایهاند که، به گفتۀ او، با هم هماهنگیِ چندآوایی دارند. اینگاردن در بخش نخست دربارۀ ترجمه ساختار آثار ادبی را کنار کارکردهای زبان میگذارد و نشان میدهد که در آثار هنری ادبی و آثار علمی، که هدفهایی ناهمسان دارند، کدامیک از لایهها و کدامیک از کارکردهای لایهها و رویهمرفته زبان برجستهاند. سپس میکوشد تا نشان دهد که، بر پایۀ این امور، در ترجمۀ وفادارانۀ این آثار چه باید کرد و چه میتوان کرد. در بخش دوم نیز بر پایۀ رای اصلیاش دربارۀ ساختار و کارکرد آثار علمی، از اموری سخن به میان میآورد که وفاداری ترجمۀ آثار کلاسیک فلسفه را سخت میکنند.