این کتاب، داستان دختری است که به این سادگیها دربرابر زورگوها تسلیم نمیشود. داستانی پرپیچوخم دربارهی ماجراجویی چند دوست، که نیروی محرکهی آنها عشق به خانواده و وفاداری و اعتماد است.
«ویتا» که به تازگی به نیویورک آمده است، متوجه میشود که فردی با نفوذ و بدطینت، عمارت خانوادگی آنهارا با دوز و کلک از پدربزرگش گرفته است. در این میان، با دو نفر که در سیرک کار میکنند و یک جیببر آشنا میشود و آنها نیز در این مسیر همراه ویتا میشوند. نقشهی آنها ساده است: به عمارت نفوذ کنند، چیزی که مال پدربزرگ است را پسبگیرند و به خانه برگردند. اما این نقشهی بهظاهر ساده، آنقدرها هم ساده نیست!