از اتوبوس که پیاده شد جای چیزی توی دلش خالی شده بود. فشارش افت کرده بود و به زور راه می رفت. احساس میکرد همه چیز را از توی مه می بیند. دستش را به دیوار گرفت تا روی زمین سقوط نکند. چرا این همه ضعیف شده بود، او که دختر مقاومی بود. تا حالا توی عمرش از این غش و ضعف ها نکرده بود. توی دلش به خودش گفت: آخه تا حالا عشق و تجربه نکرده بودم. نمی دونستم چه درد بی درمونیه.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۲۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 594 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۹:۴۸:۰۰ |
نویسنده | بهاره شریفی |
ناشر | شقایق |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۵/۳۰ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 185,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
۷۸ صفحه خوندم تو این ۷۸ صفحه حدود ده بار صبحانه خوردن خانواده ذکر شده دیگه حوصلمنکشید ادامه بدم
قشنگ بود نویسنده قلم روان و شیوایی داشت منتها کلا رویایی بود مثل بقیه رمان های عاشقانه
کتاب خوبی بود قلم روانی داشت
خوب بود