0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  در ستایش مرگ نشر مروارید

کتاب در ستایش مرگ نشر مروارید

کتاب متنی
درباره در ستایش مرگ
روز بعدش هم کسی نمرد. این موضوع که مطلقاً با قواعد حیات مغایر است، اوضاع و احوال جامعه را به هم ریخت و در افکار مردم اضطرابی عظیم ایجاد کرد که کاملاً موجه بود؛ چرا که ما فقط همین یک موضوع را مطرح می‌کنیم که در کل چهل مجلد تاریخ عمومی جهان هیچ اشاره‌ای یا حتی نمونه‌ای مشابه از این اتفاق موجود نیست که یک روز کامل بگذرد، با سهم سخاوتمندانه‌ی بیست‌وچهار ساعت، روزانه و شبانه، بامداد و غروب، بدون یک مورد مرگ ناشی از بیماری، سقوط از بلندی یا خودکشی موفقیت‌آمیز، حتی محض رضای خدا برای ثبت در مدارک. نه حتی مرگ ناشی از تصادفات اتوموبیل، که در این ایام جشن بسیار شایع است، وقتی مسئولیت‌ناپذیری بولهوسانه و افراط رانندگان شادخوار در جاده‌ها هم برای آنکه چه کسی زودتر به نقطه‌ی مرگ می‌رسد، جواب نداد. عید سال نو هم نتوانست پشت سر خودش ردِ معمول مصیبت‌بار اموات را به جا گذارد، انگار عفریت مرگ با دندان‌های تیز بیرون‌زده‌اش تصمیم گرفته بود برای یک روز داسش را کنار بگذارد. با این وجود، هیچ‌گونه کمبود خونی وجود نداشت. آتش‌نشان‌ها حیرت‌زده، گیج، مغشوش و درحالی‌که سعی می‌کردند جلوی احساس تهوع‌شان را بگیرند، از میان خانه‌های فروریخته اجساد درب و داغان آدم‌هایی را بیرون می‌کشیدند که بنا به منطق ریاضیِ تصادمات، باید حقیقتاً و کاملاً مرده می‌بودند، ولی علی‌رغم جراحات جدی و شکاف‌های عمیقی که بدن‌شان متحمل شده بود، زنده بودند. این زنده‌هایی که باید مرده می‌بودند، با آژیر گوش‌خراش آمبولانس‌ها به بیمارستان‌ها فرستاده می‌شدند. هیچ‌کدام از این آدم‌ها در طول راه نمی‌مردند و بدبینانه‌ترین پیش‌بینی‌های پزشکی را باطل می‌کردند. هیچ‌کاری برای این آدم‌های بی‌چاره از دست برنمی‌آمد، و همان‌طور که پرستار داشت ماسک جراح را تنظیم می‌کرد، جراح به او می‌گفت اصلاً ارزش انجامش را ندارد، جراحی کاملاً تلف کردن وقت است. اگر روز پیش بود، این بیمار خاص بی‌شک می‌مرد، اما امروز یک چیز بر همه معلوم بود: قربانی از مرگ تن می‌زند. و آنچه در این نقطه‌ی شهر در حال رخ دادن بود، در کل کشور نیز رخ می‌داد. تا لحظه‌ای از نیمه‌شب روز آخر سال، مردمی بودند که بنا به قوانین می‌مردند، هم بنا به این قانون که عمر طبیعی‌شان به سر آمده بود و هم بنا به این قانون که به بسیاری از شیوه‌هایی نظر داشت که از طریق آن‌ها، با جلال و جدیت، لحظه‌ی مرگبار زندگیِ قربانیان را برمی‌گزید. یکی از موارد جذاب، جذاب به‌خاطر شخصیتی که در ماجرا نقش داشت، ماجرای ملکه‌ی مادر کهن‌سال و معزز بود. در یک دقیقه مانده به نیمه‌شب سی‌ویکمین روز دسامبر، هیچ‌کس آن‌قدر بی‌عقل نبود که بر سر روشن ماندن شعله‌ی حیات ملکه شرط‌بندی کند. هیچ امیدی نمانده بود، چهره‌ی پزشک‌ها نشان می‌داد که در برابر قوانین سازش‌ناپذیر پزشکی کوتاه آمده‌اند. خانواده‌ی سلطنتی، بنا به شأن و موقعیت‌شان دور بستر ملکه‌ی مادر حلقه زده بودند و منتظر آخرین نفس مادرسالار مانده بودند، شاید هم منتظر چندین کلمه، جمله‌ای نهایی که از پیش انتخاب شده بود و در مورد تربیت اخلاقی پرنسس محبوب، نوه‌اش، بود یا شاید هم گزین‌گویه‌ای زیبا و خوش‌تراش برای حافظه‌ی همواره ناسپاس آیندگان. و بعد، انگار که زمان ایستاده باشد، هیچ اتفاقی نیافتاد. وضع ملکه‌ی مادر نه بهتر شد، نه رو به وخامت گذاشت؛ ملکه‌ی مادر بین مرگ و زندگی معلق مانده بود و تن نحیفش درست لبه‌ی زندگی تکان تکان می‌خورد و هر لحظه ممکن بود به آن سمت دیگر برود، لیکن با طنابی باریک به این سمت محکم شده بود، طنابی که از روی هوسی نامعلوم، مرگ نگهش داشته بود، چرا که جز مرگ چه کس دیگری می‌توانست طناب را نگه دارد. آن روز هم گذشت و آن روز، چنآنکه اول قصه هم گفتیم، هیچ کس نمرد.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۴۵ مگابایت
تعداد صفحات
256 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۸:۳۲:۰۰
نویسندهژوزه ساراماگو
مترجم شهریار وقفی پور
ناشرمروارید
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۰۵/۳۰
قیمت ارزی
6 دلار
قیمت چاپی
85,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۴۵ مگابایت
۲۵۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
1
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
0 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
100 ٪
1 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
1

اصلا ترجمه خوبی نداشت ، اشکال نگراشی داشت و بسیار مفهوم رو بد می‌رسوند.

1
(1)
105,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
در ستایش مرگ
ژوزه ساراماگو
مروارید
1
(1)
105,000
تومان