پزشکی به نام فاضل برای یافتن شغل به سرزمینی بدوی و دورافتاده میرود. آنجا دیمای کولی را میبیند که تنها بیمار اوست. دیما باردار است و وقتی فاضل او را معاینه میکند، متوجه میشود که قلب جنین نمیتپد اما دیما معتقد است که جنین نمرده بلکه هنوز زنده نشده است. باید به سرزمینش یعنی چارتین برود تا روح یک اعدامی در جسم جنین حلول کند و فرزندش جان بگیرد.